تلاش مردم چین برای اتحاد و استقلال کشورشان

ملت چین با تاریخی 5000 ساله، مساحتی گسترده و قدمت باستانی دارد که تمدن تحسین‌برانگیزی را پرورش داده و سهم فراموش‌نشدنی در پیشرفت تمدن بشری نیز ایفا نموده است. با این ‌حال، پس از جنگ تریاک در سال 1840، چین با وجود تجاوز قدرت‌های غربی، به یک جامعه نیمه استعماری و نیمه فئودالی تبدیل شد. این کشور در آن دوره تحقیر شدیدی را تحمل کرد؛ همچنین مردم در معرض سختی‌های بسیاری قرار گرفتند و تمدن چند هزار ساله چین در تاریکی عمیق فرو رفت. در این دوران، ملت چین بیش از هر زمان دیگری از ویرانی کشورشان رنج بردند.
در نهایت، مردم چین برای نجات خود و آینده کشورشان به مبارزه برخاستند و با اهداف و آرمان‌های والا و از خودگذشتگی به دنبال متحد کردن ملت و مبارزه قهرمانانه و جسورانه علیه تجاوز خارجی و کسب استقلال حرکت کردند. این راه طولانی برای کسب استقلال از قیام‌هایی مانند «نهضت تایپینگ»، «جنبش اصلاحات سال 1898» و «قیام مشت زنان» آغاز و یکی پس از دیگری به پشتوانه انزجار و نشانه‌ای از عدم تحمل شرایط تحقیر، توسط مردم به پیش رفت و برنامه‌های مختلفی برای اطمینان از بقای ملی طراحی شد؛ هر چند اینگونه حرکت‌های اولیه به شکست انجامید.

انقلاب چین

انقلاب ۱۹۱۱ به رهبری دکتر سون یات سن (Sun Yat-sen) ملی‌گرا، سلطنت مطلقه را که هزاران سال بر چین حاکم بود، سرنگون کرد، اما باز هم نتوانست ماهیت نیمه استعماری و نیمه فئودالی جامعه و سرنوشت تلخ مردم چین را تغییر دهد. چین نیاز فوری به ایده‌های جدید برای نجات ملت و یک سازمان جدید برای جمع‌آوری نیروهای انقلابی داشت1.

سقوط امپراتوری چین و جستجوی نظام سیاسی جدید!

«جنبش چهارم مه» در سال 1919 باعث تغییرات مهمی در بین مردم و جامعه چین شد. چینی‌ها که سال‌ها درگیر چالش‌ها و درگیری‌های متعدد داخلی و خارجی بودند، با ایده‌ها، دیدگاه‌ها و آرمان‌های سیاسی جدید، گروه‌های مختلفی را سازماندهی و ایجاد می‌نمودند و به طور فعال اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های جدید را در زمینه تأسیس یک حکمرانی مطلوب از جوامع غربی و روسیه وارد و امتحان می‌کردند. پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، مارکسیسم شروع به گسترش در میان انقلابیون چینی کرد و آن‌ها تصمیم گرفتند حزب کمونیست چین را در سال ۱۹۲۱ تأسیس کنند.
در ابتدا، این حزب یک سازمان کوچک بدون نفوذ سیاسی یا توان نظامی بود، اما بعداً بر تعداد کمونیست‌ها و نفوذ آن‌ها افزوده شد. در واقع، با پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه، اندیشه‌های مارکسیسم لنینیسم وارد فضای نخبگانی چین شد. اما در ابتدا جنبش‌های چهارم مه 1919، باعث گسترش مارکسیسم در سراسر کشور شده بود. سپس در ژوئیه ۱۹۲۱، در زمان اوج بیداری سراسری ملت چین، مارکسیسم-لنینیسم شروع به ادغام با جنبش کارگری چین کرد، و در نهایت حزب کمونیست چین متولد شد. تأسیس حزب کمونیست در چین، یک نقطه عطف تاریخی بود و از آن زمان به بعد انقلاب چین جهان‌بینی و چشم‌اندازی بلند مدت برای خود تعریف کرد2.

انقلاب چین

سنگ‌اندازی آمریکا بر سر راه تاسیس جمهوری خلق چین

حزب کمونیست چین، به ‌آسانی و بدون مشکل به حکومت نرسید و این مورد نیز با چالش‌ها و خطرات مختلفی روبه رو بود. رهبران حزب با پشت سر گذاشتن انواع اقدامات خرابکارانه و مقابله با مجموعه‌ای از مداخلات آمریکایی‌ها، توانستند به موفقیت برسند و تأسیس جمهوری خلق چین را در اول اکتبر 1949 اعلام کنند.

اولین نشانه‌های دخالت‌های آمریکا و ورود به حوزه ایجاد بحران‌های متنوع در راستای شکست حرکت انقلابی مردم چین، در اوایل جنگ داخلی و کمک به ملی‌گرایان چینی بود. از این نقطه به بعد اقدامات آمریکا علیه امنیت، اهداف و آرمان چینی‌ها با سرعت و شدت بیشتری دنبال شد. در نوامبر ۱۹۴۷، وزرای امور خارجه و دفاع آمریکا به اداره دارایی‌های جنگی دستور دادند تا مهمات نظامی و تدارکات، از جمله مهمات اضافی در ماریانا را به ملی‌گرایان چین تحویل دهد.

دخالت‌های آمریکا در جنگ داخلی چین

مطابق اسناد وزارت امور خارجه و وزارت دفاع آمریکا، مشخص می‌شود که از مارس ۱۹۴۱ تا پایان سال ۱۹۵۱، کمک‌های نظامی و اقتصادی آمریکا به ملی‌گرایان چینی حدوداً مبلغ ۳.۳ میلیارد دلار بوده که برای تقویت نیروهای آن‌ها از سوی ارتش آمریکا هدایت شده است. از این مبلغ، 1.4 میلیارد دلار قبل از تسلیم ژاپنی‌ها در جنگ جهانی دوم و 1.9 میلیارد دلار بین آن زمان و دسامبر 1951 تحویل داده شده است. این دسته از کمک‌های آمریکا که در آن زمان و حتی تا به امروز ناچیز نبوده، تاثیر بسیار زیادی بر انقلابیون کمونیست داشت. کمک‌هایی که شامل 1000 فروند هواپیما و هلیکوپتر نظامی، 131 کشتی دریایی و 6000 تن مهمات بود.

در مراحل بعد، تحویل بیش از 14 میلیون دلار مهمات نظامی نیز ذیل توافقنامه ملی‌گراها و دولت آمریکا به انجام رسید. به این موارد باید آماده‌سازی و اعزام ۹ لشکر نیروی پیاده در سال ۱۹۴۸ و ارائه تجهیزات بیشتر در راستای اقدامات مداخله‌جویانه آمریکایی‌ها را اضافه نمود. این کمک‌ها با هدف ایجاد بی‌نظمی و اخلال در روند کسب استقلال و یکپارچه‌سازی چین، به دست نیروهای انقلابی، انجام می‌شد. همزمان واشنگتن طرح‌های دیگری را هم در زمینه ایجاد فشار و بحران برای آن‌ها به اجرا می‌گذاشت. اما با این وجود ناسیونالیست‌های تحت فرماندهی چیانگ در مواجهه با نیروهای کمونیست مائو پیشرفتی نشان نمی‌دادند و مرتب عقب‌نشینی می‌کردند. موردی که باعث شد ترومن، رئیس جمهور آمریکا، خواستار ارائه گزارشی در مورد پیشرفت وقایع چین از ژنرال ودمیر، فرمانده ارشد نیروهای ایالات متحده در این کشور شود.

ناامیدی آمریکا از ملی‌گرایان چینی

رئیس جمهور آمریکا، در مقابل تأمین مالی بیشتر از سمت واشنگتن تأکید کرد که چیانگ عزم کافی برای انجام اصلاحات لازم ندارد و قادر به کنترل و ایجاد تسلط بر نخبگان سیاسی و نظامی اطراف خود نیست. با این وجود، ناسیونالیست‌ها با ارتش 2،325،000 نفری، در برابر نیروهای کمونیستی با 1،433،000 نفر عقب‌نشینی کردند. پاسخ آمریکایی‌ها به این پیروزی بزرگ انقلابیون کمونیست، افزایش بودجه و کمک‌ها به نیروی هوایی مستقر خود در چین به مبلغ 41.5 میلیارد دلار در طول 2 سال و ایجاد کمیسیونی موسوم به فینلتر (Finletter) در سال 1947 جهت دستیابی به این هدف بود.

اما در نهایت استراتژی ایالات متحده در راستای تحویل مقادیر زیادی از تجهیزات نظامی و مهمات به ملی‌گرایان چینی، زمانی که متوجه شد که بسیاری از این سلاح‌ها به دست کمونیست‌ها افتاده است، تغییر کرد. در این زمان اقدام آن‌ها کمک هر چه سریع‌تر به ملی‌گرایان برای تخلیه نیروهای خود به جزیره تایوان و ارائه کمک‌های نیروی دریایی به آن‌ها بود3. 

تحریم‌های اقتصادی و ایجاد شبکه مهار چین

سیاستمداران آمریکایی بابت از دست‌دادن چین، شوکه شده و البته می‌ترسیدند. پس از ارائه کمک‌ها به ملی‌گرایان و تلاش برای تجزیه و ناامن‌سازی چین، اتحادی بین چین کمونیست و شوروی شکل گرفت. این اتحاد به تهدیدی جدی برای ایالات متحده تبدیل شد. برخی حتی امیدوار بودند که تحریم‌های تجاری با عقب نگه‌داشتن اقتصاد جنگ‌زده چین، باعث سقوط رژیم کمونیستی نوپای چین شود.

در سال ۱۹۵۰، رهبران حزب کمونیست چین با وظیفه مهم و سخت بازسازی اقتصادی مواجه بودند. اقتصادی که پس از هشت سال جنگ با ژاپن و به دنبال آن چهار سال دیگر جنگ داخلی علیه ملی‌گرایان، ویران شده بود. البته رهبران کمونیست چین، متوجه شده ‌بودند که آمریکا تنها کشوری است که می‌تواند به بازسازی چین کمک کند؛ چون این کشور حدود نیمی از ثروت جهان و تمام تکنولوژی لازم را در اختیار داشت4.

انقلاب چین

طرح گسترده کنترل تجارت و منع صادرات آمریکا به چین

در این راستا، مقامات آمریکایی فهرستی از مواردی را که باید از صادرات به چین منع شوند، شامل اقلام نظامی یا کالاهای ضروری مورد استفاده در تولید تجهیزات دفاعی و دیگر اقلام را تهیه و اعلام کردند. این موارد به چهار دسته تقسیم می‌شدند:

  • اول، اقلام مربوط به صنایع نظامی مانند تجهیزات مادون قرمز، سیستم‌های تلویزیونی، آلیاژهایی با تحمل درجه حرارت بالا، کمپرسورهای با سرعت بالا و ماشین تراش
  • دوم، کالاهایی با اهمیت نظامی کمتر و غیرمستقیم مانند لوکوموتیو، جرثقیل، تراکتور، کامیون، تجهیزات معدن و فرز و موادی مانند شیشه نوری منیزیم و کاغذ کاهی
  • سوم، محصولاتی که هیچ ارتباطی با تجهیزات نظامی نداشتند؛ مانند منسوجات، ماشین‌آلات کفش و ماشین‌آلات اداری
  • چهارم، کالاهایی که در درجات پایین‌تری از جهت اهمیت قرار داشتند

حمایت از طرح گسترده کنترل تجارت، از طرف کشورهای حاضر در طرح مارشال، صورت گرفت. جنگ هری ترومن در 3 آوریل 1948 آغاز و در سال 1952 به پایان رسید. شکست سنگین آمریکایی‌ها در جنگ علیه ارتش «داوطلب» چین در کنار نیروهای کره شمالی در سال 1953، اثر زیادی بر تشدید تحریم‌های تجاری گذاشت و تا مدت‌ها در ذهن مقامات ایالات متحده باقی ماند. این امر منجر به تشدید واکنش آمریکا و تلاش برای محدودتر کردن تجارت چین با کشورهای دنیا شد.

 در این خصوص باید اشاره کرد که لیست تحریم‌های شوروی در آن زمان، حدود 200 مورد را شامل می‌شد، در صورتی که لیست تحریم‌های چین به بیش از 400 مورد هم می‌رسید. 5 6 

عبور چین کمونیست از تحریم‌ها و رشد ناباورانه

یک راه ساده برای تعیین اینکه آیا تحریم تجاری بر توسعه اقتصادی چین تأثیر منفی گذاشته است، بررسی رشد تولید ناخالص داخلی چین از سال 1950 تا 1959 است. با توجه به جدول پایین، اقتصاد چین در طول دوره تحریم‌های آمریکا به دستاوردهای چشمگیری دست یافت. دوره‌ای که خود آن‌ها به اصطلاح دوره «بازسازی اقتصادی» (1952-1950) می‌نامند، شروع این حرکت بود. جالب است که این مقاومت و در نتیجه آن رشد اقتصادی، با وجود افزایش تحریم‌ها پس از جنگ کره به دست آمده است. ستون سوم جدول نشان می‌دهد که رشد اقتصاد چین بین سال‌های 1950 تا 1951 حدود 14.2٪ و بین سال‌های 1951 تا 1952 به حدود 20.1٪ رسیده است.

در این خصوص، بهبود نسبی روابط با شوروی و دریافت وام ۳۰۰ میلیون دلاری از آن‌ها نیز به حفظ نرخ رشد اقتصاد چین کمک کرد. موفقیت پکن در کنترل تورم، تعمیر و راه‌اندازی مجدد سیستم حمل و نقل آسیب‌دیده، بازسازی کارخانه‌های موجود و آغاز تعدادی از پروژه‌های عمومی در مقیاس کلان نیز به رشد سریع اقتصاد کمک کرد. در ادامه، پایان سال 1952 چین می‌توانست ادعا کند که تولید محصولات صنعتی در این کشور از بالاترین میزان آن ،پیش از آغاز جنگ جهانی دوم هم پیشی گرفته است7.

سالتولید ناخالص داخلی  (میلیون یوان)درصد رشدتولید ناخالص ملی     (میلیون دلار)درصد رشد
195055.0——–78——–
195162.914.29116.7
195275.520.110818.7
195379.85.91145.6
195484.15.31194.4
195589.2613110.1
195699.9121428.4
1957103.53.61516.3
19581191517918.5
19591276.71705-

افزایش تولیدات با وجود تحریم‌های اقتصادی

در واقع، عملکرد پکن در بازسازی اقتصادی به ‌قدری مطمئن و مقتدر بود، که به موفقیت انجامید و در سال 1953 اولین برنامه توسعه پنج ساله (1957-1953) را رسماً اعلام و آغاز نمود. این طرح به دنبال توسعه سریع صنایع سنگین بود که پایه‌ای برای ایجاد قدرت ملی ایجاد می‌کردند و به چین اجازه می‌دادند تا به کشورهای صنعتی پیشرفته‌تر مانند بریتانیا برسد. اگر چه در طول این پنج سال، نرخ رشد کمی کاهش یافت، اما با این وجود نرخ رشد چین متوسط سالانه 6.6٪، 7.0٪ و 9.45٪ را حفظ کرد و مقاومت در برابر تحریم را ادامه داد. چنین رشدی، چین را در میان اقتصادهای به سرعت در حال رشد پس از جنگ، مانند اتحاد جماهیر شوروی، آلمان، فرانسه و ایتالیا قرار می‌داد که موجب تعجب غربی‌ها نیز شد.

در دهه 1950 چین تولید ناخالص داخلی خود را با وجود تحریم تجاری دو برابر کرد. به طورکلی بعضی از عوامل این رشد چشمگیر را می‌توان در چند مورد مهم دید:

  • کمک‌های اقتصادی شوروی (هم اقتصادی و هم فنی)
  • عدم انفعال و افزایش تجارت با کشورهای همسایه که شامل کشورهای کمونیستی نیز می‌شد (اوج آن در سال 1959 بود)
  • برداشت بهتر و بیشتر محصولات کشاورزی در سال‌های 1955 و 1956
  • بسیج بهره‌برداری از منابع بلااستفاده برای رشد اقتصادی8

تحریم تجاری نه‌ تنها توسعه اقتصادی داخلی چین را کند نکرد، بلکه تاثیری بر تجارت خارجی آن را نیز نداشت. در واقع حتی زمانی که تحریم‌های سخت‌گیرانه از سوی آمریکا در طول جنگ کره اعمال می‌شد، صادرات چین تقریباً دو برابر شد و از 552 میلیون دلار در سال 1950 به 1022 میلیارد دلار در سال 1953 رسید. به همین ترتیب، واردات بیش از دو برابر شده و از 585 میلیون دلار به 1346 میلیارد دلار رسید. 

رشد چشمگیر تجارت خارجی پس از جنگ جهانی دوم

پس از جنگ کره، صادرات و واردات چین همچنان رشد کرد. در سال 1955 ارزش ترکیبی صادرات و واردات از رکورد خود قبل از جنگ جهانی دوم 1929-1928 پیشی گرفت. هر چند از سوی دیگر، چین در طول جنگ کره و بلافاصله پس از آن دچار کسری تجاری عظیمی شد. در واقع از سال 1950، برای شش سال متوالی، چین به طور متوسط حدود 300 میلیون دلار کسری تجاری سالانه داشت. در این میان، بار تأمین مالی جنگ کره که کاملاً ضروری در نظر گرفته می‌شد، درکنار عوامل قبلی، کسری بودجه شدیدی را برای کشوری که همچنان میلیون‌ها نفر از مردم آن فقیر بودند و هیچ ذخایر ارزی خارجی هم نداشتند، به وجود می‌آورد.

 برای اصلاح وضعیت، چین در سال ۱۹۵۶ سیاستی را تحت عنوان «خودکفایی» اتخاذ کرد. بدین صورت که عمداً میزان واردات را به زیر سطح صادرات کاهش داد. بنابراین، از سال ۱۹۵۶ به بعد و در بیشتر دهه ۱۹۶۰، چین مازاد تجاری مداومی به دست آورد که در اجرای سیاست‌ها و اقدامات اقتصادی دیگر به کمکش آمد. این مازاد تجاری حتی با اثرات منفی بعدی ناشی از اجرای «راهبرد جهش بزرگ به پیش» نیز مقابله کرد و از بین نرفت.

انقلاب چین

گسترش روابط تجاری با کشورهای مختلف

از طرفی چینی‌ها اقدامات مثبت دیگری از جمله «متنوع‌سازی تجاری» را دنبال نمودند؛ در این راستا آن‌ها به جای اتکا و وابسته کردن خود به واردات و صادرات از شوروی، توانستند تدریجاً تجارت خود با کشورهای دیگر را از سر بگیرند و شروع این روند با کشورهای کمونیست منطقه آسیای جنوب شرقی بود. در نهایت اروپایی‌ها و حتی ژاپن هم برای اینکه از این بازار بزرگ چین بی‌نصیب نمانند، تحریم‌های آمریکا را نادیده گرفته و به تجارت با این کشور جذب شدند.

در نهایت مشخص شد که تحریم تجاری در محدود کردن تجارت خارجی چین بی‌اثر بوده است. با این حال، متحدان آمریکا در اروپای غربی هم پس از جنگ کره تدریجاً از تحریم‌ها حمایت نکردند. برای آن‌ها، جایگاه چین در هر صورت، از لحاظ روابط تجاری، مهم و غیرقابل انکار بود9. 

برنامه‌ریزی آمریکا برای مهار جمهوری خلق چین

بحران‌هایی که آمریکا در راستای استراتژي مهار خود برای چینی‌ها و شکست انقلاب مردمی آن در مراحل اولیه ایجاد کرد، محدود به تحریم اقتصادی و تجاری نمی‌شد. در دوره زمانی سال‌های 1970-1949، روابط آمریکا و جمهوری خلق چین به تقابل آشکار رسیده بود و وضعیت ناسازگار طرفین در نظام بین‌الملل روز به روز شدیدتر می‌شد.

انقلاب چین

طی آن سال‌ها، چین تحت رهبری مائو تسه تونگ متعهد به ترویج یک انقلاب کارگری در مقیاس جهانی برای حذف نظام سرمایه‌داری بود. در مقابل، ایالات متحده مصمم بود که به زعم خود «جهان آزاد» را برای حفظ نظام بین‌الملل و همچنین جایگاه خود در آن، رهبری کرده و به پیش ببرد.

مسلماً در این مرحله دو کشور، یکدیگر را به ‌عنوان دشمنان سرسخت هم می‌شناختند. در نتیجه بررسی وضعیت چین نوپا و همچنین اوضاع خود آمریکایی‌ها، استراتژی واشنگتن مبنی بر مهار پکن با پیگیری بیشتری دنبال شد. این برنامه مهار،  شامل مجموعه‌ای از اقدامات مانند ایجاد انزوای دیپلماتیک (امتناع از به رسمیت‌شناختن جمهوری خلق چین، ایجاد فشار و حذف آن از سازمان ملل متحد و…)، وضع تحریم‌های سخت تجاری، اعمال فشار و تحریم بین‌المللی از طریق ایجاد یک هلال بین‌المللی ضدکمونیستی برای محاصره چین و در نهایت اتخاذ اقداماتی جهت حمایت از جدایی‌طلبان (مانند دالایی‌لاما رهبر بودائیان در تبت و جدایی‌طلبان سین‌کیانگ) و تجهیز آنان برای تجزیه و تقسیم سرزمین اصلی چین بود10. 

اجماع‌سازی آمریکا در فضای بین‌المللی علیه چین

در دوره پس از 1945، ایالات متحده به وضوح خود را به عنوان یک قدرت هژمون در نظام بین‌المللی معرفی می‌کرد. این شناسایی عمدتاً ناشی از برتری منابع قدرت سخت (قدرت نظامی و اقتصادی) و قدرت نرم (فرهنگ و رسانه‌های آمریکایی) بود. در آن دوره، منابع قدرت آمریکا بسیار بیشتر از منابع اتحاد جماهیر شوروی بود. ایالات متحده همچنین برای خود نوعی «قدرت اجماع‌سازی» به وجود آورده بود که در آن قوانین را آمریکایی‌ها تعیین می‌کردند و قدرت‌های دیگر مجبور به درونی کردن هنجارهای آمریکایی و پیروی از آن بودند.

در واقع اینگونه درونی‌سازی هنجارها، می‌تواند به دلیل توانایی مکرر هژمون در تسلط بر رویدادها و موقعیت‌ها یا به طور غیرمستقیم به دلیل توانایی آن برای کنترل ساختار ارزش‌ها و معانی در یک سیستم اجتماعی خاص باشد. در این راستا، آمریکا از قدرت اجماع‌سازی، برای انکار مشروعیت جمهوری خلق چین و تضعیف آن در نظام بین‌الملل استفاده کرد. از جمله عوامل مهم پشت این تصمیم واشنگتن، ورود مقتدرانه جمهوری خلق چین به طور مستقیم در جنگ کره بود که طی آن نیروهای آمریکایی مجبور به عقب‌نشینی تحقیرآمیزی شدند.

استقلال و مقاومت مردم چین در برابر ظلم خارجی

در آن دوره آمریکا برای منزوی کردن چین در فضای بین‌المللی، ملی‌گرایان چین که پس از فرار در تایوان فعالیت می‌کردند را به عنوان نماینده کل چین به رسمیت شناخت و نمایندگی چین کمونیست در سازمان ملل را مسدود نمود. آمریکا به عنوان یک هژمون در نظام بین‌المللی، به کشورها و سازمان‌های بین‌المللی امتیازهای مختلف سیاسی و اقتصادی را در راستای تمکین از خواسته‌هایش اعطا می‌کرد. آن‌ها همچنین تحریم تجاری علیه جمهوری خلق چین را اعمال و حفظ کردند. علاوه بر این، افکار عمومی آمریکا نیز در دهه 1950 تحت تاثیر تبلیغات منفی گسترده، به طور عمده از به رسمیت نشناختن پکن و حذف چین از سازمان ملل و اعمال تحریم‌های تجاری به دلیل مداخله پکن در مناقشه کره حمایت می‌کردند. علاوه بر دخالت مستقیم پکن در جنگ کره، آمریکایی‌ها سیاست‌های پکن که برای توانمندسازی خود طراحی کرده بود را نیز بهانه‌ای برای ادامه این تقابل علیه چین گرفتند.

از دست دادن چین، ضربه‌ای بزرگ از نگاه آمریکایی‌ها

زمانی که جمهوری خلق چین در سال 1949 تأسیس شد، رهبران چین بر این باور بودند که مردم پس از سال‌ها ستم و تحقیر خارجی سرانجام می‌توانند روی پای خود ایستاده و سرنوشت‌شان را بدون دخالت خارجی تعیین نمایند. انقلابیون چینی پس از پیروزی و غلبه بر قدرت‌های خارجی، مهم‌ترین نگرانی و دغدغه‌شان در مورد مفاهیمی همچون حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، جایگاه چین در نظام جهانی، میل شدید به اصلاح اشتباهات گذشته، و نیاز مبرم به بازسازی و بهبود وضعیت فعلی بود. آن‌ها همچنین معتقد بودند که پکن می‌بایست «جبهه‌ای متحد» را در برابر سلطه آمریکایی تشکیل دهد.

در حقیقت، آمریکا از ابتدای پیروزی انقلابیون چینی، سعی می‌کرد جمهوری خلق چین را با نیروهای خود محاصره کرده و مشروعیت و موقعیت داخلی و بین‌المللی آن را تضعیف و انکار کند11.

انقلاب چین

«تضعیف جایگاه و نفوذ چین» از اواخر دهه 1940، زمانی که چین پس از موفقیت انقلاب و کسب استقلال از کنترل واشنگتن خارج شد، به بخش جدایی ناپذیر سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد. از این مورد همواره در واشنگتن به عنوان «از دست دادن چین» یاد می‌شود. انقلاب چین توسط سیاستمداران آمریکایی به عنوان ضربه‌ای بزرگ بر پیکره قدرت ایالات متحده در نظر گرفته می‌شود.

عملیات‌های مخفی سیا در تبت

در ابتدا دولت هری ترومن (1953-1945) که به دلیل شکست از انقلابیون چینی به شدت مورد انتقاد قرار می‌گرفت، تلاش زیادی برای تضعیف رقیب جدید آمریکا انجام داد. بین سال‌های 1949 تا 1951، سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) تعداد عوامل خود را که مشغول به اجرای اقدامات مخفیانه علیه چین بودند، به میزان ده برابر افزایش داد. در واقع بودجه سیا برای فعالیت‌های مخرب علیه چین 20 برابر بیشتر از مبلغی بود که برای سرنگونی دولت محمد مصدق در ایران در سال 1953 توسط غرب هزینه شد12. 

اعلام جدایی تبت به رهبری دالایی لاما

انقلاب چین

تبت حدود دو قرن (از 1912 تا 1720)، در زمان سلسله چینگ تحت کنترل کامل دولت مرکزی چین بود. پس از سقوط سلسله چینگ در سال 1912، «توبتن گیاتسو (Thubten Gyatso)»، سیزدهمین دالایی لاما (رهبر دینی بودائیان)، استقلال تبت را در اوایل سال 1913 اعلام کرد. دالایی لاما اصرار داشت که رهبری معنوی و سیاسی تبت است و این منطقه دیگر تحت حاکمیت چین قرار ندارد.
مائو تسه تونگ و همراهانش که تبت را ذیل قلمرو تاریخی چین می‌دانستند، در پاییز 1950 ارتشی متشکل از 40.000 نفر را برای مقابله با نیروهای جدایی‌طلب تبت و بازگرداندن این منطقه تحت حاکمیت چین اعزام کردند. با وجود آنکه تعداد جدایی‌طلبان تبتی بسیار بیشتر بود و نبرد طولانی درگرفت، اما در نهایت حدود 3000 نفر از آن‌ها به نیروهای چینی تسلیم شدند و تبت مجدداً تحت حاکمیت دولت مرکزی چین درآمد. تنزین گیاتسو، دالایی لاما چهاردهم، تاکید می‌کند که در جریان این نبرد سربازان چینی به غیرنظامیان تبتی حمله نکردند، و بسیار منضبط بوده و حتی در میان مردم منطقه پول توزیع می‌کردند13.
با وجود این کنگره ایالات متحده در اواخر سال 1950، تبت را منطقه‌ای تحت اشغال چین معرفی کرد و اعلام کرد دولت چین باید حق تعیین سرنوشت مردم تبت را به آن‌ها بدهد. در این خصوص تام لانتوس، سیاستمدار آمریکایی در حزب دموکرات خاطرنشان می‌کند که: «زمانی که مائو تسه تونگ و حزب کمونیست چین به قدرت رسیدند و واشنگتن روابط دیپلماتیک خود را با پکن قطع کرد، همدردی با تبتی‌ها در وزارت امور خارجه ظاهر شد». 

حمایت آمریکا از جدایی‌طلبان تبت

در همین زمان یعنی آغاز دهه 1950، دالایی لاما به دریافت کمک‌های مالی و بودجه از سیا به طور مخفیانه ادامه داد. اگر چه او از اواخر دهه 1940 به همکاری و دریافت کمک‌های مالی سیا روی آورده بود. در سال 1956، هنگامی که شورش‌های جدایی‌طلبان در مناطق آمدو و خام در شرق تبت آغاز شد، سیا در همان ابتدا از این شورش‌ها به طور کامل پشتیبانی کرد. از سال 1956 تا 1957، سیا بین 250 تا 300 شورشی تبتی را در خاک آمریکا، در کمپ هیل در ایالت کلرادو، در قسمت جنوبی کوه‌های راکی آموزش داد.
در کمپ هیل، که در سال 1942 برای ارتش ایالات متحده ساخته شده بود، شورشیان تبتی تحت نظارت بروس واکر (Bruce Walker)، افسر سیا، آموزش و سازماندهی شدند. پس از اتمام آموزش در کمپ هیل، تبتی‌ها توسط هواپیماهای سیا و نیروی هوایی ایالات متحده به یک پایگاه مخفی برای عملیات علیه چین، واقع در آسپن (Aspen)، تفرجگاه کوهستانی در کلرادو منتقل می‌شدند. هنگامی که هواپیما بر فراز تأسیسات در آسپن قرار می‌گرفت، تبتی‌ها بیرون می‌پریدند و با استفاده از چترهای خود، در محل مستقر می‌شدند. سیا همچنین به شدت مشغول آموزش جنگجویان در خود منطقه تبت بود.
ملوین گلدشتاین (Melvyn Goldstein)، از کارشناسان مطرح منطقه تبت، می‌گوید: «سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده بلافاصله با رهبران تبت تماس گرفت و تا سال 1957 به آموزش و تهیه سلاح برای نیروهای چریکی تبتی مشغول بود. در نهایت در ماه مه 1957، یک گروه شورشی تبتی آماده و کاملاً آموزش‌دیده با کمک سیا ایجاد شد14 15

عملیات‌های مخفی در تبت با کمک ایالات متحده

آمریکایی‌ها قبلاً با گیالو تونداپ (Gyalo Thondup) برادر بزرگ‌تر دالایی‌لاما، مانند خواهر و برادرش همکاری می‌کردند. در سال 1951 تونداپ به واشنگتن سفر کرد و به منبع کلیدی اطلاعات وزارت خارجه ایالات متحده در مورد وضعیت تبت تبدیل شد. برای مثال، سیا در سال 1952 از طریق او فهمید که بین 10 تا 15 هزار سرباز چینی در تبت مستقر هستند. سیا به تونداپ اطمینان داد که در تضمین استقلال تبت از چین، به آن‌ها کمک خواهد کرد. در مقابل، تونداپ موافقت کرد که به آمریکایی‌ها در آماده‌سازی نیروهای چریکی در تبت برای مبارزه با سربازان مائو تسه تونگ کمک کند.

بنا بر گزارش اطلاعاتی سیا، از سپتامبر 1952، این سازمان در کمک به عملیات‌های مخفی در تبت در برابر قدرت ارتش چین مشکلات جدی پیش رو خواهد داشت. با این ‌وجود، در ادامه سیا عملیات ST-Circus که طرح مخفی علیه نفوذ نیروهای چینی در تبت را سازماندهی و به اجرا گذاشت. ST-Circus در سال 1959 با استفاده از تکنیک‌‌های جنگ چریکی و به رهبری برادر دالایی‌لاما اجرا شد. البته این عملیات نیز با غلبه نیروهای پکن که منجر به کشته‌شدن هزاران نفر شد، در پایان چیزی به جز شکست برای آمریکا و تبت در بر نداشت.

انقلاب چین

انقلاب چین

شکست بزرگ آمریکا در تبت با وجود هزینه زیاد

در طول جنگ مخفی در تبت، سیا توسط سرویس‌های اطلاعاتی هند و نپال پشتیبانی می‌شد. در واقع اردوگاه‌ها و پایگاه‌های آموزشی سیا در هند و نپال راه‌اندازی شده بود و اقدامات مخرب زیادی علیه امنیت چین به اجرا می‌گذاشتند. یک مرکز فرماندهی مشترک سیا و هند نیز در پایتخت هند، دهلی‌نو، فعال بود. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960، صدها تبتی به پایگاه‌های نظامی آمریکا در جزایر گوام و اوکیناوا منتقل شدند و در آنجا به عنوان جنگجویان چریکی آموزش دیدند. این شورشیان بعداً به تبت بازگردانده و در آنجا با چتر از هواپیما خارج و مستقر شدند. سیا به شورشیان تبتی بسته‌های کمکی می‌داد که حاوی خمپاره، نارنجک، اسلحه، دارو و غذا بود؛ بنابراین مشخص است که شورش مارس 1959 تبت که در شهر لهاسا، پایتخت تبت به وقوع پیوست، به طور مشخص توسط سیا حمایت می‌شد.

گسترش و شدت شورش‌های منطقه خام و آمدو در تبت توسط دولت دوایت آیزنهاور (1953-1961) در واشنگتن برنامه‌ریزی و به اجرا گذاشته شد. شورش 1959 که به مدت 2 هفته به طول انجامید، شکست کامل دیگری برای آمریکا به همراه داشت. نیروهای پکن جدایی‌طلبان را با مشت آهنین شکستند و دالایی‌لاما را در نیمه دوم مارس 1959 وادار کردند که همراه با ده‌ها هزار تن از پیروانش از لهاسا به شمال هند فرار کند. دولت آمریکا البته باز هم از دولت در تبعید تبت یعنی اداره مرکزی تبت که در آوریل 1959 تأسیس شد، رسماً حمایت کرد16.

هزینه‌های سیا در شورش‌های تبت

مطابق اسناد، سیا برای حمایت از جدایی‌طلبان تبت مبالغ زیادی را صرف امور مختلف کرد. بخشی از هزینه‌ها طبق لیست زیر انجام شده است:

  • دالایی لاما تنها در سال 1964، 180000 دلار (معادل 1.7 میلیون دلار امروز) از سیا دریافت نمود.
  • سیا 500000 دلار (4.7 میلیون دلار امروز) برای آموزش چریک‌های تبتی در نپال فراهم کرد.
  • 400000 دلار (3.8 میلیون دلار امروز) برای آموزش تبتی‌ها در کمپ هیل در کلرادو در سال 1964 هزینه شد.
  • سیا 185000 دلار برای حمل و نقل تبتی‌ها از کمپ هیل هزینه کرد.

به طور دقیق‌تر اسناد منتشرشده توسط وزارت امور خارجه آمریکا در آگوست 1998 نشان می‌دهند که از اواخر دهه 1950 تا اواسط دهه 1970، دالایی لاما در واقع هر سال 180000 دلار برای فعالیت‌های خود در آن دوره دریافت نموده است. دالایی لاما، که مردی باهوش است و می‌تواند به چندین زبان از جمله چینی و انگلیسی صحبت کند، بعداً اعلام کرد که: «انگیزه سیا برای کمک‌هایش کاملاً سیاسی بود.» 17

انقلاب چین

انقلاب چین

آموزش و کمک مالی سیا در خدمت نیروهای گانگدروک

از تابستان 1959 یک واحد چریکی تبتی، معروف به نیروی دفاع داوطلبانه چوشی گانگدروک (Chushi Gangdruk)، از سیا سلاح و آموزش دریافت می‌کرد. عملیات‌های این گروه از کوه‌های هیمالیا نپال انجام می‌شد و نیروها از آنجا هدایت می‌شدند. آن‌ها علیه نیروهای ناآگاه چینی کمین می‌کردند و یا به خرابکاری در خطوط تدارکاتی ایشان می‌پرداختند. در زمان‌های مختلف، شورشیان توسط مزدوران قراردادی و هواپیماهای سیا که بالای سرشان پرسه می‌زدند، پشتیبانی می‌شدند. در اواسط دهه 1960، نیروی چوشی گانگدروک نزدیک به 2000 جنگجو از قومیت خامپا، از منطقه خم در شرق تبت که توسط افسران سیا فرماندهی می‌شدند را در اختیار داشت.

یکی از جنگجویان تبتی با نام ناوانگ گایلتسن (Nawang Gayltsen) می‌گوید: «هیچ یک از ما نمی دانستیم که چگونه به شیوه مدرن با چینی‌ها بجنگیم اما آمریکایی‌ها به ما یاد می‌دادند. استتار، عکاسی جاسوسی، کار با اسلحه و عملیات‌های شنود رادیویی از جمله آموزش‌های ما بود. ما یکشنبهها پینگ‌پنگ بازی می‌کردیم. در اتاق بازی در کمپ هیل، پرتره ای از آیزنهاور وجود داشت که توسط شخص رئیس جمهور ایالات متحده امضا شده و نوشته بود «به دوستان تبتی من، از طرف آیزنهاور».

ناوانگ اذعان می‌کند که مربیان سیا در کمپ هیل به او آموزش داده‌اند که چگونه پل‌ها را تخریب کند. شورشیان برای حمله به تأسیسات، زیرساخت‌ها و ماشین‌آلات دولتی چین در تبت مستقیماً توسط آمریکایی‌ها پول می‌گرفتند. در صورت موفقیت‌آمیز بودن حملات، سیا مبلغ پرداختی به شورشیان را افزایش می‌داد.

اعتراف مسئول برنامه تبت به شکست آمریکا

راجر مک کارتی، افسر سیا که قبلاً مسئول برنامه تبت بود، می‌گوید: «به طور کلی، فکر می‌کنم آژانس (سیا) تبت را یکی از بهترین عملیات‌هایی می‌داند که تا به حال اجرا کرده است. اما اگر به نهایت کار نگاه کنید، نتیجه بسیار غم‌انگیز است. اگر آنچه را که با تبت انجام دادیم به عنوان بهترین کار خود نگاه کنیم، می‌گویم که به طرز بدی شکست خورده‌ایم  18 19».

پیشنهاد ما:

سقوط اقتصاد چین در برابر استعمار

منابع:

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *