تورم در چند دقیقه
در روزگار ما، صابون گرونی و تورم به تن همه خورده و خلاصه باهاش غریبه نیستیم. اما این غول تورم از کجا به وجود میاد و چطوری رشد میکنه؟ پاسخ سریع و بدون حاشیه به این سوالها، کمتر از پنج دقیقه وقت میخواد… در واقع تورم زمانی اتفاق میافته که در چرخه اقتصاد، مقدار پول مردم برای خرج کردن، از مقدار کالا و خدمات موجود در بازار بیشتر باشه. برای درک بهتر این پدیده، یه داستان کوتاه میگم…
داستان چرخه تورمی
فکر کنید توی یه شهر کوچیک فقط یک فروشنده باشه که همه نیازهای ریز و درشت مردم رو تأمین میکنه. اما مردم نمیتونن هر چی که دلشون میخواد بخرن چون پول کافی ندارند. این وسط یهو سر و کله دولت پیدا میشه که نگران وضعیت مردمه و میخواد تغییراتی بوجود بیاره. دولت بودجه میزاره و با روشهای مختلف مثل وام دادن، جیب مردم شهر پر پول میشه. حالا شهروندها که احساس میکنن ثروتمند شدند، با پولشون میرن سراغ فروشنده و شروع میکنن به خرید انواع و اقسام چیزایی که همیشه میخواستن ولی پولش رو نداشتند. روزهای اول این حجم مشتری، سود خوبی به نصیب آقای فروشنده میکنه. اما ادامه خریدهای بیرویه، صاحب بازار شهر رو به فکر فرو میبره که همه اجناس فروشگاهش به سرعت دارن تموم میشن و احتمالاً نایاب!
پس آقای فروشنده وام میگیره تا کارخونه های تولیدیش رو بزرگتر کنه. همزمان به این نتیجه میرسه که بخاطر بیشتر شدن تقاضا، قیمت محصولاتش رو بالاتر ببره تا هزینههای افزایش تولیدش جبران بشن. خلاصه اینجوریه که با گرون شدن اجناس فروشگاه، قصه تلخ تورم شروع میشه. اما این همه ماجرا نیست… بعد از مدتی دولت داستان ما ثروتش تموم میشه. پس از طریق بانک مرکزی که وظیفه تعیین سیاستهای پولی و کنترل بازار رو به عهده داره، نرخ سود بانکی بالا میره تا مردم از وام گرفتن صرفنظر کنن. خب با پایین کشیدن فیتیله پول دادن دولت به مردم، اونها باید به شرایط قبلی برگردن و همه چی درست بشه ولی این اتفاق نمیافته. در واقع با گرونی که ایجاد شد، ارزش پول مردم پایینتر اومده و دیگه اون قدرت خرید قبلی رو ندارند. ضمن اینکه علاوه بر افزایش قیمتها، تولیدکننده هم بیشتر تولید میکنه ولی جیب خریداران خالی شده و بازار رونق نداره…
رکود و تورمزایی دوباره
اینجوری رکود در بازار اتفاق میافته و کارخونهها با کلی تجهیزات و نیروی انسانی و محصولات آماده فروش، خریدار ندارند. پس یکییکی نیروهاشون رو اخراج و خطوط تولیدشون تعطیل میشن. البته دولت برای کنترل این وضعیت باز هم به مردم و کارخونهها وام میده و همین ماجرای تورمزایی تکرار میشه… حالا همین داستان رو در سطح وسیعتر برای یه کشور تصور کنید. نقدینگی اضافه در اقتصاد جریان داره و مردم میخوان جلوتر از چرخه تولید، پول خرج کنن. در نتیجه همه مشاغل، قیمت محصولاتشون افزایش پیدا میکنه. گرونی، گرونی بیشتر میاره و یه گرفتاری بزرگ به نام تورم به وجود میاد. از طرفی عروسکگردانی اقتصاد با افزایش یا کاهش نرخ بهره توسط بانک مرکزی هم تا یه جایی جواب میده. چون بالاخره تورم مستمر و شدید به ورشکستگی دولت و بخش خصوصی ختم خواهد شد.
تجربهای باورنکردنی که مثلاً در ونزوئلا اتفاق افتاد و اقتصاد اون کشور از کنترل خارج شد. در حقیقت اقتصاد مدرن که پشتوانه طلا و چیزهای دیگه رو نداره، وابسته به گروهی از آدمهاست که معتقدند این سیاستها با ارزش و حساب شدهاند. در حالی که میبینیم پایههای چنین اقتصادی چقدر ضعیف هستن و به سرعت میتونه یک کشور رو از کنترل خارج کنه… اسناد و اطلاعات بیشتر درباره این پژوهش رو در مقاله تورم در 6 دقیقه سایت پلاسما بخونید!
پلاسما در اینستاگرام
بدون دیدگاه